اين البته در اصل قضيه خيلي تفاوتي ايجاد نميكند. واقعيت اين است كه ارج مثل خيلي از كارخانههاي ديگر كشورمان شرايط و وضعيت خوبي ندارد كه اگر جز اين بود امروز شايعه تعطيلي و بعد خبر واگذارياش منتشر نميشد. يكي از دلايل واكنش گسترده جامعه نسبت به خبرهاي مرتبط با كارخانه ارج، به خاطره جمعي ايرانيها از اين برند خاطرهساز بازميگردد؛ به خصوص نسل من كه سن و سالي هم ازما گذشته، خاطرههاي زيادي از محصولات اين كارخانه داريم؛
از ميز و صندلي گرفته تا كولر و يخچال و ديگر وسايل الكترونيكي كه توسط اين كارخانه توليد ميشد و نشانهاي بود از موفقيت يك كارخانه ايراني. بايد ديد دراين سالها به ارج و كارخانههاي مشابه چه گذشته كه تبديل به بنگاههايي زيانده شدهاند. بخشي از مشكلات به شيوه اداره و مديريت كارخانه بازميگردد.
مديريتي كه فاقد انگيزه و تخصص لازم باشد و سود و زيان كارخانه خيلي به حالش تفاوتي نكند قطعا در درازمدت موفقترين برندها را هم از اعتبار مياندازد. از سوي ديگر بايد اين نكته را نيز در نظر گرفت كه ميزان حمايت از كالاي ساخت داخل قابلتوجه نيست.
اگر كالاي داخلي مورد حمايت جدي قرار ميگرفت و از ورود كالاهاي خارجي كه مشابهش باكيفيت استاندارد توسط كارخانههاي خودمان توليد ميشود، جلوگيري ميشد، امروز قطعا شرايط بهتري داشتيم. متأسفانه دامنه نفوذ و قدرت دلالها آنقدر گسترده است كه براي رسيدن به سود بيشتر، كشورمان را تبديل به بازار پررونق كالاهاي خارجي كردهاند.
سود سرشاري كه دلالها از اين قضيه ميبرند و رقابت نابرابري كه كالاهاي خارجي با كالاهاي ساخت داخل دارند، درنهايت به كاهش رونق توليد انجاميده است. سالهاست كه واسطهگري سودآورتر از كار توليدي است و در اين شرايط اصلا عجيب نيست كه كارخانههاي بزرگ و موفق سالهاي نهچندان دور دچار ورشكستگي و تعطيلي شوند.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما